سلام دختر گلم امروز می خوام برات داستانی رو تعریف کنم که ممکنه ناراحتت کنه اما دانستنش باعث میشه بفهمی چقدر من و بابا دوستت داریم و چقدر برامون مهمی. تو قراره کمتر از 1 ماه دیگه به دنیا بیای و من روزی هزار بار خدا رو شکر می کنم که تو رو صحیح و سالم برای من نگه داشته. پارسال این موقع ها من یه نی نی توی دلم داشتم که هیچوقت صدای قلبشو نشنیدم، ندیدمش، حسش نکردم و تنها چیزی که از اون برام به یادگار مونده ناراحتی و حالت های خیلی بدی بود که بهم دست می داد. من و بابات نفهمیدیم که اون نی نی دختر بود یا پسر چون اون خیلی زود رفت پیش خدا. اون کوچولو فقط 8 هفته داشت که رفت. مامانی خیلی اذیت شد. روزی که با بابا رفتن و دیدن که مرده، خیلی گریه کر...