هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

هانا کوچولوی ما - بهانه زندگی

هانا بزرگ شده

سلام موش موشی من روز چهارشنبه 20 شهریور دوباره رفتیم برای سونوگرافی. این بار هم مثل دفعه پیش سرت پایین بود و در حالت سفالیک قرار گرفته بودی. وزنت توی 34 هفته و 5 روز شده بود 2400. عکس هم ازت گرفتیم. خیلی شبیه باباتی انگار دخترم. پس من چی؟؟  احساس کردم خیلی ناز داری. توی هر دو تا عکسی که دکتر ازت بهمون داده، دهنت رو باز کردی و انگار که داری گریه می کنی، حرف می زنی یا یه همچین چیزی. یه عکس هم خودم ازت گرفتم که داری می خندی. وای خیلی بانمکیییییییییییییییییی می خوامتتتتتتتتتتتت دختر !  دیگه تا اومدنت دقیقا 24 روز مونده و من و بابات دیگه بیتاب شدیم تا زودتر ببینیمت. بخصوص بابات که اینقدر هم شبیهش شدی    ...
24 مهر 1390

تو خوشحالمون کردی

سلام دختر گلم امروز می خوام برات داستانی رو تعریف کنم که ممکنه ناراحتت کنه اما دانستنش باعث میشه بفهمی چقدر من و بابا دوستت داریم و چقدر برامون مهمی. تو قراره کمتر از 1 ماه دیگه به دنیا بیای و من روزی هزار بار خدا رو شکر می کنم که تو رو صحیح و سالم برای من نگه داشته.  پارسال این موقع ها من یه نی نی توی دلم داشتم که هیچوقت صدای قلبشو نشنیدم، ندیدمش، حسش نکردم و تنها چیزی که از اون برام به یادگار مونده ناراحتی و حالت های خیلی بدی بود که بهم دست می داد. من و بابات نفهمیدیم که اون نی نی دختر بود یا پسر چون اون خیلی زود رفت پیش خدا. اون کوچولو فقط 8 هفته داشت که رفت. مامانی خیلی اذیت شد. روزی که با بابا رفتن و دیدن که مرده، خیلی گریه کر...
16 مهر 1390
1